محل تبلیغات شما

قره باغی های همدان (عباس خان قره باغی 1213 _ 1288 هجری شمسی )




                    خورشید بانو " ناتوان "

(15 مرداد 1211 ه ش، شوشی-10 مهر 1276 ه ش،شوشا )

یکی از بهترین غزل‌گویان تاریخ آذربایجان (قره باغ )است که  شعرهایش را به زبان ترکی سروده است. او دختر مهدیقلی خان جوانشیر، آخرین حاکم خانات قره باغ (1127 ه ش–1201) بود. خورشید بانو بیشتر بخاطر غزل سراییش مشهور است و او را ادامه دهنده راه فضولی میدانند. او در نقاشی نیز متبحر بود و در کنار اشعارش تصاویری را در ارتباط با شعر می کشید.الکساندر دوما پدر در سفرنامه خود به ملاقات خود با خورشید بانو در باکو اشاره کرده است. وی در اشعارش ناتوان تخلص می‌نمود.

خورشید بانو تقریباً بیست سال رهبری انجمن ادبی مجلس انس» را به عهده داشت و اکثر شعرهایش بلافاصله بعد از سروده شدن از طرف ده‌ها شاعر بزرگ و سرشناس در مقیاس بی قیاس مورد استقبال قرارگرفته و انواع و اقسام نظیره‌ها و تضمین‌ها بر شعرهایش سروده می‌شد.

آغابیگم آغا از همسران فتحعلی شاه قاجار، عمه خورشیدبانو ناتوان بود. آغابیگم آغا نیز به فارسی و ترکی شعر می‌سرود.

 خورشید بانو ناتوان یكی از پر قدرت ترین شاعره های قرن نوزدهم آذربایجان است كه اثرات بزرگ و سترگ در پیشرفت و پیشبرد شعر و ادب آذربایجان داشته و این گوهر رخشان و خاتون عالی مقام تمام همت عالیه خود را مصروف تعالی ادبیات و آبادی آذربایجان نموده بود.

 خورشید بانو تقریباً بیست سال رهبری انجمن ادبی مجلس انس» را به عهده داشت و اكثر شعرهایش بلافاصله بعد از سروده شدن از طرف ده ها شاعر بزرگ و سرشناس در مقیاس بی قیاس مورد استقبال قرارگرفته و انواع و اقسام نظیره ها و تضمین ها برشعرهایش سروده می شد و قاطعانه می شود گفت كه اگر این نظیره ها و تضمین ها روزی گردآوری گردد به نوبه خود دیوان كاملی را تشكیل می دهند.
پدر خورشید خانم مهمد قلی خان» حاکم قره باغ بود و مادرش بدری جهان بیگم گنجه خانی» نوه جواد خان بود خورشید بانو در سال 1211 ه ش در شهر شاعر پرور شوشا» به دنیا امد در میان مردم خان قیزی» نامیده میشد خورشید بانو در سن 13 سالگی پدر خود را از دست داد و مدت کمی بعد به خاطر مسائلی مجبور شد با خاسای خان»  ازدواج کند که در نتیجه این ازدواج صاحب دو فرزند یک پسر (مهدی قلی خان وفا) و یک دختر (خان بیکه) شد در سال 1245 ه ش خاسای خان خود کشی کرد که بعد از مرگ او خورشید بانو بخاطر دور ماندن از بعضی تهمت ها مردم در سال 1248 ه ش با سید حسن اغا» ازدواج کرد در نتیجه این ازدواج نیز صاحب یک دختر و دو پسر گردید اشعار خورشید خانم را به چهار بخش عمده میتوان تقسیم کرد.
1 - اشعاری که به سبک کلاسیک نوشته شده است
2- شعر هایی که در مورد علایق خود در زندگی مخصوصا دو فرزند خود نوشته است
3- اشعاری که در مورد زیبایی های طبیعت نوشته است
4- و اشعار معاصر خورشید بانو
این شاعر بزرگ در سال 1987 میلادی یکم اکتبر وفات کرد و پیکر او را در قبرستان عمارت آغ دام (از شهرهای ایالت قره باغ آذربایجان) به خاک سپردند.


                              خورشید بانو ناتوان به همراه دو فرزندش










مهدیقلی خان جوانشیر
مهدیقلی خان جوانشیر (قره باغی) (به ترکی آذربایجانی: مهدی قولوخان جوانشیر، متولد 1154 ه ش در شوشا/شوشی، فرزند ابراهیم خلیل خان جوانشیر بود. همچنین او نوه پناهعلی خان جوانشیر بانی قلعه شوشا، از هم پیمانان نادر شاه افشار و از ایل سارجلو و خان قره باغ بود. او همچنین پدر شاعر آذربایجانی خورشید بانو ناتوان است. مهدیقلی خان وفا و خان بیکه خانم نوه های او هستند که از غرلسرایان آذربایجان در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بودند. او بعد از کشته شدن پدرش توسط روس ها، در سال 15 ه ش به فرمان فتحعلی شاه قاجار به بیگلر بیگی قره باغ منصوب شد و تا سال 1201 ه ش بر تخت نشست.مهدی قلی خان. در طی این سال ها جنگ های قاجاریان با روس ها شدت زیادی گرفته بود. او در این جنگ ها در کنار قاجاریان جنگید که در نهایت بعد ار انعقاد صلح میان دو امپراتوری قدرت خود را از دست داد. او در سال 1224 ه ش  در آغجه بدی از دنیا رفت و در قبرستان عمارت آغدام به خاک سپرده شد.




                    حکم بیگلربیگی و امان نامه مهدیقلی خان

نامه فتحعلی‌شاه قاجار به مهدی‌قلی‌خان جوانشیر، در این نامه شاه ایران خان را به مقام بیگلربیگی منصوب کرده و از او خواسته که قره‌باغ را از وجود روس‌ها پاک کند.







"گرنگهدار من آنست که من می دانم"    چگونه ضرب المثل شد؟


               واقعه ای تاریخی که این شعر را به صورت ضرب المثل درآورده است .

آقامحمدخان قاجار در دوران سلطنت خویش دوباربه جنگ روسها و فتح گرجستان شتافت . بار اول در سال 1029 هجری قمری با شصت هزار سپاهی به گرجستان عزیمت کرد و هراکلیوس ولی آنجا را که به جانب روس متمایل بود گوشمالی داده شهر تفلیس را قتل عام و کلیساها را خراب کرد . کشیشها را دست و پا بسته در آب افکند و دختران و پسران تفلیسی را به اسارت گرفت .

بار دوم در سال 1211 هجری بود که خبررسید کاترین ملکه روسیه سپاهی بیکران به جانب ایران گسیل داشته گرجستان و دربند و باکو وگنجه و طالش در معرض خطرقرار گرفت .
آقا محمدخان جنگ با امیر بخارا را به تعویق انداخته سریعاً به سوی گرجستان حرکت کرد ولی در همان اوقات کاترین فوت شد و جانشین او پل امر به مراجعت لشکریان منصرف شده به سوی قراباغ شتافت و تصمیم به تسخیر قلعه شوشی گرفت چه ابراهیم خلیل خان رییس ایل جوانشیر و حاکم قلعه شوشی سر مخالفت داشت و به هیچ وجه حاضر به اطاعت و تمکین نبود .

توضیحاً یادآور می شود که قلعه شیشه هم می گفتند و در کتب تاریخی با هر دو اسم معروف و مشهور است . سرسلسله قاجار قلعه شوشی یا شیشه را در محاصره گرفت و برای آنکه از خونریزی و کشتار جلوگیری شود این شعر را برای ابراهیم خلیل خان حاکم قلعه فرستاد:

زمنجنیق فلک سنگ فتنه می بارد

تو ابلهانه گریزی به آبگینه حصار؟

که منظور از آبگینه حصار همان قلعه شیشه یا شوشی است . ابراهیم خلیل خان که سرتسلیم و اطاعت نداشت این شعر را که منسوب به خیرانی است در پاسخ آقا محمدخان فرستاد :

گرنگهدار من آنست که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

که البته در این بیت مراد و مقصود ابراهیم خلیل خان از شیشه همان قلعه شیشه یا شوشی بوده که با استفاده از صنعت شعری ابهام آن را به کار برده است .درهرصورت شعر بالا از آن تاریخ ضرب المثل شد و بالمناسبه مورد استناد و تمثیل قرار گرفت .

برای آنکه فرجام کار دانسته شود یادآور می شود که قلعه شوشی به زودی فتح شد ولی این آخرین فتح آقا محمدخان قاجار بود زیرا چند روز بعد در بیست و یکم ذیحجه سال 1211 هجری به دست دو نفر مجرم که حکم قتلشان را صادر کرده بود به قتل رسید .

.قلعه شوشا - شهرشوشی -قره باغ



اوضاع همدان‌ درروزنگاروقایع ثبت شده توسط عین السلطنه

پاكتیاز علی‌مردان خان معتضد الممالك رسیده بود خیلی از بلوا و اغتشاش همدان نوشته بود.نظمیه، عدلیه را برهم زده‌اند. اقتدار من در كوریجان صد مقابل اقتدار حاكم همداناست. عباس خان پناه به نظر سردار اكرم برده یكی دو قافله همدان را نظر برای غارتیكه از عباس خان نموده‌اند به تمام گرو كشیده و سی هزار تومان از همدان می‌خواهد.فرمان و امان اللّه نام درجزین و یكی دو بلوك دیگر همدان را تصاحب كرده ملاكینرا خارج نموده تمام مالیات را هم گرفته قبض دادند. بروجرد لرستان حاكم ندارد.خوانین همدان هم با لرستانیها معاهده دارند. ملایر، تویسركان، نهاوند را كلیتاغارت كردند. حاكم آنجاها ندارد. از قرار معلوم مشیر السلطان حاكم همدان شدهو رفت.



جمعه ششم ذیحجه 1328 هجری قمری

برابر با 17 آذر 1289 هجری شمسی

 



رومه خاطرات عین‌السلطنة جلد 5

مشخصات كتاب

سرشناسه: سالور، قهرمان میرزا، ۱۲۵۰ - ۱۳۲۴.
عنوان و نام پدیدآور : رومه خاطرات عین‌السلطنه/تالیف قهرمان‌میرزا عین‌السلطنه؛ به كوشش مسعود سالور، ایرج افشار.
مشخصات نشر : تهران: اساطیر،
۱۳۷۴ -

مندرجات : ج.
۱. روزگار پادشاهی ناصرالدین شاه.- ج. ۲ روزگار پادشاهی مظفرالدین شاه.- ج. ۳. روزگار پادشاهی محمدعلی شاه و انقلابمشروطه .- ج. ۴. دوراننیابت سلطنت عضدالملك قاجار.- ج. ۵. دوراننیابت سلطنت ناصرالملك همدانی.- ج. ۶. روزگارپادشاهی احمد شاه از تاج‌گذاری تا پایان حكومت علاآالسلطنه.-ج. ۸. روزگار پادشاهی احمدشاه قاجار از كودتای ۱۲۹۹ تا زمزمه جمهوری.- ج. ۱۰. روزگار پادشاهی سلسله پهلوی
عنوان دیگر : خاطرات عین‌السلطنه.
موضوع : سالور، قهرمان میرزا،
۱۲۵۰ - ۱۳۲۴.
موضوع : ایران -- اوضاع اجتماعی -- قرن
۱۳ق
موضوع : ایران -- تاریخ -- قاجاریان،
۱۱۹۳ - ۱۳۴۴ق.
شناسه افزوده : سالور، مسعود، گردآورنده
شناسه افزوده : افشار، ایرج،
۱۳۰۴ - ۱۳۸۹.، گردآورنده
رده بندی كنگره : DSR
۱۳۹۱/س۲آ۳ ۱۳۷۴
رده بندی دیویی :
۹۵۵/۰۷۴۵۰۹۲
شماره كتابشناسی ملی : م‌
۷۶-۳۷۴

 



                                           
  
مروداغ بلندترین نقطه قره‌باغ



نام قره‌باغ



 
ترجمة قره باغ به باغ سیاه » نادرست است و به تعبیر بهتر باید گفت
در زبان تركی
قره باغ یعنی باغ بزرگ، چرا كه در اصل واژة قره »
به معنی بزرگ است. مانند آنچه در قره چمن(چمن بزرگ) و یا قره داش(سنگ
بزرگ) به كار می رود. از سوی دیگر قر هباغ، قرینه ای كوهستانی در این
سوی رود ارس دارد كه آن را قر هداغ می نامند . دربار ة اینكه گویش و
نوشتار كدامیك از واژ ههای قر هباغ، قراباغ و قاراباغ درس تتر است ؛ باید
گفت كه پیشوند (قره) گونة گفتاری پیشوند (قارا) است . از سوی دیگر
پیشوند (قر ا) نیز نادرس ت است چرا كه حرف صدادار ( ) در گروه
صدادارهای نازك و حرف صدادار(آ) در زمرة صدادارهای كلفت زبان
تركی است. طبق قانون آهنگ (از دستورهای تركی) بكارگیری دو صدادار
كلفت و نازك در یك واژه درست نیست. 1 از نظر دستوری قاراباغ درست
است.

قره باغ نامه (پرویز زارع شاهمرسی )

در دوره صفویه قره‌باغ به مرکزیت گنجه یکی از بیگلربیگی‌های ایران بود. مقام بیگلربیگی که در قرن دهم به طور موروثی به سران ایلات چادرنشین قزلباش می‌رسید، در قره‌باغ در اختیار یکی از شاخه‌های ایل قاجار بود.[۱۴] در این دوره محال خمسه ارامنه شامل دیزاق، ورنده، خاچین، چله‌برد و طالش و همچنین برکشاط و خان‌های ایل جوانشیر و اتوزیکی تابع این بیگلربیگی بودند.[۱۵]


چون فتحعلیشاه قصد داشت حاكم قر هباغ را به ایران نزدیك
نماید، از دختر او آغابیگم جوانشیر خواستگاری كرد. خانِ قر هباغ موافقت
كرده و دخترش را با جهیزیه ای گرانسنگ به حرم شاه فرستاد .
در ۱۱۵۶ هجری قمری، ملک یکن ضابط محال خمسه ارامنه از بیگلربیگی‌های گنجه و تفلیس، به خاطر گرفتن چریک از ارامنه به نادرشاه افشار شکایت کرد، نادر نیز طی فرمانی مطالبه چریک از محال خمسه ارامنه را منع کرد[۱۶] بعدتر نیز به گفته عباس‌قلی‌آقا باکیاخانوف حکام گنجه و قراباغ نیز به لقب زیاد اوغلی قاجار از پل خدا آفرین تا قریه شولاور گرجستان بالاتر از پل سنق حکمرانی می‌نموده‌اند. چون در شورای کبرای مغان به سلطنت نادر شاه رضا نداده و در طلب استقرار دولت صفویه بودند، نادرشاه نیز بعد از تمکن بر سریر سلطنت ایران به مقام کسر حشمت و اقتدار ایشان برآمده بسیاری از اهالی قراباغ را به خراسان کوچانده ملکان برگشاط و خمسه را از تحت اختیار ایشان به در کرده و به سردار آذربایجان سپرد»[۱۷] در ۱۱۶۱ هجری شمسی، پناه‌خان جوانشیر مشهور به پناه علی‌بیگ ساروجلوی جوانشیر از عادل‌شاه افشار لقب خانی گرفت و به حکومت قره‌باغ منصوب شد. وی در زمان شاه‌عباس دوم از ترکستان به قره‌باغ آمده‌بود و در زمان نادرشاه جارچی‌باشی بود اما بعدتر مورد خشم نادر قرار گرفته بود و از ترس وی به کوهستان‌های قره‌باغ گریخته‌بود.[۱۸] رسیدن به این مقام بدون همکاری ارامنه ممکن نمی‌شد، پناه‌خان در این راه با ملک شاه نظربیگ حاکم ورنده متحد شد و وی را به حکومت خاچین گمارد و به همراه وی حکام دنزاق، چله‌برد و طالش را کنار زد.[۱۹] همچنین پناه‌خان به درخواست ملک‌شاه نظربیگ قلعه پناه‌آباد را ساخت که بعدها به شوشی شهرت یافت

آقامحمدخان قاجار پس از نشستن بر تخت، از ابراهیم‌خلیل‌خان خواست تا از دولت مرکزی اطاعت کند، وی نیز در ۱۲۰۷ پسرعمویش عبدالصمدبیگ را به رسم گروگان به تهران فرستاد و ابراز اطاعت کرد.[۲۴] اما در جریان یکی از درگیری‌های آقامحمدخان و زندیان عبدالصمدبیگ فراری ناموفق انجام داد و به همین دلیل نیز به دست شاه قاجار کشته‌شد. این مسئله و اینکه ابراهیم‌خلیل‌خان آقامحمدخان را همانند بسیاری از دیگر رقبایش می‌دید به تیرگی روابط این دو انجامید.[۲۵] در ۱۲۰۹ آقامحمدخان به قصد تسخیر قره‌باغ از ارس گذشت، در محاصره قلعه شوشی جوادخان قاجار و ملیک مجنون چله‌بردی و نیروهای ارمنی وی را همراهی می‌کردند. به علت نداشتن توپ‌های قلعه‌کوب، خان قاجار نتوانست قلعه را فتح کند و به پیشنهاد ملیک مجنون به تفلیس لشکرکشی کرد.[۲۶] با فتح تفلیس و متواری شدن اراکلی‌خان، دیگر خان‌های قفقاز اظهار اطاعت کردند، آقامحمدخان که در پی تسلیم ابراهیم خلیل‌خان بود در نهم ذیحجه ۱۲۱۱ عازم شوشی شد، ابراهیم خلیل‌خان نیز از ترس به داغستان گریخت، در همان زمان آقامحمدخان در کنار قلعه شوشی به قتل رسید. با شنیدن این خبر ابراهیم‌خلیل‌خان به شوشی بازگشت و قدرتی بیش از پیش یافت.[۲۷]

ابراهیم‌خلیل‌خان جنازه آقامحمدخان را با احترام در شوشی دفن کرد و منتظر دستور از تهران ماند. با برتخت نشستن فتحعلی‌شاه خان تی دوگانه را در پیش گرفت. از سویی اطاعت خود از دربار تهران را نشان می‌داد به گونه‌ای که پسرش ابولفتح‌خان را به نزد شاه ایران فرستاد و دخترش آغابگم معروف به آغاباجی را نیز به عقد او درآورد دوباره به خانی قراباغ رسید،[۲۸] از سوی دیگر استقلال خویش و توفق بر قدرت‌های همجوار را با رابطه حسنه با روسیه حفظ می‌کرد. با ورود ژنرال پاول سیسیانوف به قفقاز، ابراهیم‌خلیل‌خان رسماً به اطاعت روس‌ها درآمد و قره‌باغ را به روس‌ها واگذار کرد.[۲۹] در ۱۲۱۸ سیسیانوف پس از سه روز محاصره گنجه را گشود، در این درگیری جوادخان زیاد اوغلی قاجار، آخرین خان گنجه و ملیک مجنون چله‌بردی کشته‌شدند. ملیک مجنون پیشتر بر اثر فشارهای ابراهیم‌خلیل‌خان، به همراه هزار خانواده ارمنی به گنجه پناه برده‌بود و جوادخان ایشان را در محله شامشاری اسکان داده‌بود و ملیک را مسئول ارامنه کرده‌بود.[۳۰] عباس میرزا ولیعهد ایران پس از آگاهی از پیمان روس‌ها و ابراهیم‌خلیل‌خان برای سرکوب وی از آذربایجان به قره‌باغ لشکر کشید و توانست در دو نبرد نیروهای خان را که روس‌ها نیز همراهی‌اش می‌کردند شکست دهد. در ۱۲۲۰ خان سیسیانوف را به قلعه شوشی راه‌داد و فرمانده روس اختیار قلعه را به دست گرفت. خان که از این شرایط ناراضی بود به عباس‌میرزا نامه نوشت و شفاعت خود را نزد شاه خواستار شد. اما در ۱۲۲۲ روس‌ها که توسط نوه خان، جعفرقلی‌خان از ارتباط وی با ایران آگاه شده‌بودند شبانه او و ۳۱ تن از بستگان‌اش از جمله دختر و همسرش را به قتل رساندند.

[۳۱]


توأم با دشمنی شکل گرفته بین روس‌ها و قاجاریان، ت‌های دولت تزاری روسیه در راستای حمایت از جمعیت مسیحیان خارج از قلمرو روسیه قرار گرفته بود که موجب جلب توجه هرچه بیشتر ارامنه به سوی روسیه شد. حتی قبل از جنگ‌های ایران و روس در سال ۱۷۹۳ ارامنه با ارسال نامه و گسیل هیئت از روسیه تقاضای کمک کردند و در زمان کاترین کبیر فرمانی باری اعطای تسهیلات برای مهاجرت ارامنه به قفقاز صادر شد. در عوض محبت روس‌ها نسبت به ارامنه سراسقف ارمنی ار. گیوتینسکی در ۲۲ می ۱۷۹۶ از ارامنهٔ دربند خواست که دلاوری خود را نزد روس‌ها اثبات و خود را از تسلط مسلمانان آزاد سازند. ریمسکی کویساکوف، ژنرال ارتش روسیه ضمن تقدیر از تلاش‌های سر اسقف اظهار امیدواری می‌کند که ارامنه تدارکات ارتش روسیه را به رود کر بیاورند. نقشی که ارامنه در پیشروی روس‌ها به گنجه داشتند نیز بسیار مهم بوده است.[۴۲]

در این زمینه سویتوخوفسکی به نامه‌ای اشاره می‌کند که در آن ورتسف-داشکف به نیکلای دوم امپراتور روسیه در مورد خدمات ارامنه می‌نویسد:

خط مشی روسیه از زمان پطر کبیر مبتنی بر حسن نیت با ارامنه بوده است که ایشان نیز با کمک‌های همه‌جانبه خود در طول جنگ‌ها آن را جبران کرده‌اند.[۴۳]

ارامنه بعد از افتادن قفقاز به دست روسیه به ایفای نقش خود ادامه داده و در راستای ت‌های روسیه تزاری در دوره‌های مختلف در مناطق مسلمان نشین سکنی یافتند. در بیانیه‌ای که لازاروف در حین جنگ‌های ۱۸۲۸–۱۸۲۹ روس و عثمانی خطاب به ارامنه ایران و عثمانی صادر کرده است آنها را به زندگی توأم با امنیت و سعادت در محال‌های ایروان، نخجوان و قره باغ و در اختیار داشتن مزارع حاصلخیز و معافیت از مالیات‌ها وعده می‌دهد.[۴۴]

در عهده نامه‌هایی مانند گلستان و ترکمانچای نیز در جهت تسهیل مهاجرت ارامنه به قفقاز موادی گنجانده شده بود که در عهد نامه ادرنه در سال ۱۸۲۹ که یکسال بعد از ترکمانچای و بین روسیه و عثمانی منقعد شد، نیز چنین مواردی تکرار شد.[۴۵] در این زمان تنها مشکل پذیرش مهاجرین از طرف ساکنین بود که در برخی اسناد وجود نگرانی در بین روس‌ها را تأیید می‌کند. در قسمتی از نامه گریبادوف به پاسکویچ فرماندار قفقاز در طی همین جنگ نوشته است که:

ماباید مسلمانان را قانع سازیم که این وضع موقتی است و باید ترس آنها را از اینکه ارامنه ممکن است زمین‌هایی را که در آن اسکان داده شده‌اند برای همیشه تصاحب کنند، از بین ببریم.[۴۶]

همراه با تضعیف نفوذ قاجار در قفقاز مهاجرت مسلمانان به سمت قسمت‌های خارج از قلمرویی که تحت نفوذ تزارها قرار گرفته بود، شروع شده بود که یکی از این بخش‌ها قره باغ بود. در زمان جنگ‌های دوم ایران و روس عباس میرزا ایلاتی را از قره باغ به داخل ایران کوچانید. باکیخانوف در این زمینه می‌نویسد:

نایب السلطنه عزیمت قراباغ کرده جمعی را به سرکردگی امیرخان قاجار و به اتفاق جعفر قلی آقا به کوچانیدن جبرئیللو و سایر ایلات قراباغ مأمور.[۴۷]

همچنین در سال ۱۸۱۶ میلادی و در میانه جنگ ایران روس ۴ هزار خانوار مسلمان به همراه ابوالفتح آقا، پسر ابراهیم خلیل خان، قره باغ را ترک کردند[۴۸]اولین منبع رسمی دربارهٔ جمعیت قره باغ مربوط به سرشماری ۱۸۰۵ است جمعیت آن ده هزار خانوار نفر ذکر شده است. در سال ۱۸۰۸ در نتیجه جنگ ایران و روس جمعیت قره باغ به ۷ هزار و ۷۴۷ خانوار کاهش می‌یابد و درست بعد ار معاهده گلستان ۳۹۰ خانوار ارمنی در شوشا اسکان داده شدند. در سال ۱۸۲۳ از ۶۲۵ روستای قره باغ ۴۷۸ روستا مسلمان نشین گزارش شده است[۴۹] بنا به گفته رضوانی نیز حدود ۳۵ تا ۴۵ هزار ارمنی از ایران به جنوب قفقاز مهاجرت کردند.

[۵۰]



از همه مورخان و اهل قلم وهمچنین مطلعین از تاریخچه این

قلعه و عباس خان و برادرش

علیقلی خان  درخواست همکاری دارم واز دوستان عزیزی که هر

گونه اطلاعی  از شجره

نامه و غیره را دارند خواهش می کنم ما را یاری فرمایند.


yaghmaye8@yahoo.com

 
yaghmaye88@gmail.com


yaghmaye8@yahoo.com


yaghmaye88@gmail.com                  



 


کوچ شیعیان قره باغ توسط روسیه و ارامنه

 بعد از اجبار به خروج شیعیان ترک منطقه قره باغ  آذربایجان توسط ارامنه  وروسها  بعدازجنگ ایران وروسیه بسیاری از شیعیان قره باغ به همدان کوچ کردند و در بسیاری از روستاهای همدان ساکن شدند روستاهایی که محل اسکان قره باغی ها در همدان می باشد ازاین قرار است:


 مرادبلاغی، /سنگستان،/  دینگله کهریز، / قشلاق، / آب هندو(قرنده)، /

نوده قره باغی
، حیران، /حصارقره باغی /، جیحون آباد, / کوزره  /میلاجرد  / سماوک

 /
-همچنین در شهر قهاوند, فامنین, همدان و قروه سنندج نیز خانواده های بسیاری از قره باغی هاساکن هستند





نوده (همدان)

نوده قره باغی روستایی از توابع بخش شرا شهرستان همدان در استان همدان ایران است.

این روستا توسط طوایف قره باغی ( عباس خان قره باغی 1250 ه ش ) بنا نهاده شده این روستا قدمتی چند صد ساله دارد که گورستان فدیمی این روستا گویای آن است .

متاسفانه در سالهای اخیر این گورستان مورد کاوشها و سرقتهای سودجویان قرار گرفته و تقریبا اثری از سنگ قبرهای قبلی نیست .

نمونه سنگ  قبر یک خانم  به تاریخ 1334 قمری برابر با 1294 هجری شمسی

تپه های تاریخی اطراف روستا به دوران اشکانی می رسند.

در این روستا گویش و زبان اهالی ترکی محلی می باشد که براساس دسته بندی لهجه های ترکی لهجه اهالی منطقه شراء و ترکی حاجیلو رایج در روستاهای منطقه کبودراهنگ و بهار مثل کوریجان و لتگاه می باشد.

نوده قرباغی . [ ن َدِ هَِ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، در 28 هزارگزی جنوب شرقی کبودرآهنگ بر سر راه

کوریجان به شراء در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 425 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و انگور و حبوبات ، شغل مردمش زراعت و گله داری و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).




نمونه سنگ قبر مربوط به 173 سال پیش از این به سال 1261 ه ق برابر با 1223 ه ش


     سردارپناهعلی خان جوانشیر

       سردار پناه‌خان‌ جوانشیر، مشهور به‌ پناه‌ علی‌بیگ‌ ساروجلوی‌ جوانشیر
در زمان‌ شاه عباس دوم صفوی (حک:۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) از ترکستان به‌ قره‌باغ‌ آمد.   در زمان‌ نادرشاه (حک: ۱۱۴۸ـ ۱۱۶۰)ابتدا وی جارچی‌باشی‌ بود. او ابتدا بسیار مورد لطف‌ نادرشاه‌ قرار داشت‌،پناه خان با تلاش ونشان دادن لیاقت و شایستگی های خود توانست به سرداری لشگر نادر شاه برسد  اما نادر در اواخر حکومتش‌ با دسیسه چینی اطرافیان به‌ وی‌ خشم گرفت‌ و پناه‌خان‌ ناگزیر در ۱۱۵۶ به‌ کوهستان‌های‌ قره باغ گریخت‌. وی‌ با شنیدن‌ خبر قتل‌ نادرشاه‌، در ناحیه قره‌باغ‌ اقدام به تاسیس حکومت کرد و با بازگشت‌ ایلات‌ جوانشیر، که‌ نادرشاه‌ آنان‌ را به‌ خراسان کوچانده‌ بود، قدرتش‌ افزون‌ گشت‌. پناه‌خان‌ از عادل‌شاه‌ افشار اطاعت کرد و در ۱۱۶۱ از وی‌ لقب‌ خانی‌ گرفت‌ و به‌ حکومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ شد.

تصرف ایروان و نخجوان واردبیل


پس‌ از برکناری‌ عادل‌شاه‌ و به‌ حکومت‌ رسیدن‌ شاهرخ افشار (حک: ۱۱۶۱ـ۱۲۱۰)،  پناه‌خان‌  گنجه‌،ایروان، نخجوان واردبیل را تصرف‌ کرد و خان‌های‌ آن‌ مناطق‌ را به‌ اطاعت‌ خود در آورد
و سپس‌ قلعه‌های‌ بیات و تِرناوِت‌ را بنا کرد. او در حدود ۱۱۷۰،  قلعه پناه‌آباد را بنا کرد. این‌ قلعه‌ بعدها به‌ قلعه شوشی شهرت‌ یافت‌. یک‌ سال‌ پس‌ از احداث‌ قلعه شوشی‌،محمد حسن خان قاجار (پدر آقامحمدخان‌) به‌ آنجا حمله‌ کرد ولی‌ موفق‌ به‌ تصرف‌ آن‌ نشد.

همراهی با کریمخان زند


در رقابت‌ گسترده‌ میان‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار و کریم خان زند برای‌ تسلط‌ بر حکومت‌، پناه‌خان‌ جانب‌ کریم‌خان‌ را گرفت‌، که‌ به‌ شکست‌ و کشته‌ شدن‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار انجامید. پس‌ از آن‌ فتحعلی خان افشار از آذربایجان‌، به‌ قصد مطیع‌ کردن‌ پناه‌خان‌، به‌ سوی‌ قلعه شوشی‌ لشکر کشید، اما کاری‌ از پیش‌ نبرد، از این‌رو تصمیم‌ به‌مصالحه گرفت‌ و پیشنهاد کرد که‌ دخترش‌ با ابراهیم‌خلیل‌ خان‌، پسر پناه‌خان‌، ازدواج کند. وی‌ با این‌ حیله‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ را به‌اسارت خود در آورد و با سرعت‌ به‌ سوی‌ ارومیه حرکت‌ کرد.
پناه‌خان‌، به‌ قصد آزاد کردن‌ پسرش‌، به‌ لشکر کریم‌خان‌ زند ــ که‌ برای‌ سرکوبی‌ فتحعلی‌خان‌ به‌ طرف‌ ارومیه‌ حرکت‌ کرده‌ بودند ــ پیوست‌. با شکست‌ فتحعلی‌خان‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ آزاد شد. کریم‌خان‌ پناه‌خان‌ را با خود به‌ شیراز برد و پسرش‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، را به‌ حکومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ کرد. پناه‌خان‌ پس‌ از مدت‌ کوتاهی‌ در شیراز درگذشت‌. پیکر وی‌ را به‌ قره‌باغ‌ فرستادند و درعمارت آغدام همان‌جا به‌ خاک‌ سپردند. 
    



ارگ شاهبولاغ(به معنای بهار شاه) قلعه ای است که درشهرمتروکه آغدام قرار دارد.
این دژ متعلق به پناهعلی خان جوانشیر(سده ۱۸ میلادی) بود.


                 شجره نامه خاندان جوانشیر





      سردارپناهعلی خان جوانشیر  (مهاجرلو  "قره باغی" )

       سردار پناه‌خان‌ جوانشیر، مشهور به‌   پناه‌ علی‌بیگ‌ ساروجلوی‌ جوانشیر
پناهعلی‌خان جوانشیر مؤسس و نخستین حاکم شهر شوشی است. فرزند وی ابراهیم خلیل خان جوانشیر است که حاکم شوشی و قره باغ بود و حاضر به اطاعت از آغا محمدخان نگشت و مدت‌ها حکومت خانات قره باغ را برعهده داشت و به آبادی آن‌جا توجه بسیاری داشت به دانشمندان ارج می‌نهاد. در دربار وی دانشمندان زیادی حضور داشتند.ارگ شاه بلاغ متعلق به اوست.
در زمان‌ شاه عباس دوم صفوی (حک:۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) از ترکستان به‌ قره‌باغ‌ آمد.   در زمان‌ نادرشاه (حک: ۱۱۴۸ـ ۱۱۶۰)ابتدا وی جارچی‌باشی‌ بود. او ابتدا بسیار مورد لطف‌ نادرشاه‌ قرار داشت‌،پناه خان با تلاش ونشان دادن لیاقت و شایستگی های خود توانست به سرداری لشگر نادر شاه برسد  اما نادر در اواخر حکومتش‌ با دسیسه چینی اطرافیان به‌ وی‌ خشم گرفت‌ و پناه‌خان‌ ناگزیر در ۱۱۵۶ به‌ کوهستان‌های‌ قره باغ گریخت‌. وی‌ با شنیدن‌ خبر قتل‌ نادرشاه‌، در ناحیه قره‌باغ‌ اقدام به تاسیس حکومت کرد و با بازگشت‌ ایلات‌ جوانشیر، که‌ نادرشاه‌ آنان‌ را به‌ خراسان کوچانده‌ بود، قدرتش‌ افزون‌ گشت‌. پناه‌خان‌ از عادل‌شاه‌ افشار اطاعت کرد و در ۱۱۶۱ از وی‌ لقب‌ خانی‌ گرفت‌ و به‌ حکومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ شد.

تصرف ایروان و نخجوان واردبیل


پس‌ از برکناری‌ عادل‌شاه‌ و به‌ حکومت‌ رسیدن‌ شاهرخ افشار (حک: ۱۱۶۱ـ۱۲۱۰)،  پناه‌خان‌  گنجه‌،ایروان، نخجوان واردبیل را تصرف‌ کرد و خان‌های‌ آن‌ مناطق‌ را به‌ اطاعت‌ خود در آورد
و سپس‌ قلعه‌های‌ بیات و تِرناوِت‌ را بنا کرد. او در حدود ۱۱۷۰،  قلعه پناه‌آباد را بنا کرد. این‌ قلعه‌ بعدها به‌ قلعه شوشی شهرت‌ یافت‌. یک‌ سال‌ پس‌ از احداث‌ قلعه شوشی‌،محمد حسن خان قاجار (پدر آقامحمدخان‌) به‌ آنجا حمله‌ کرد ولی‌ موفق‌ به‌ تصرف‌ آن‌ نشد.

همراهی با کریمخان زند


در رقابت‌ گسترده‌ میان‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار و کریم خان زند برای‌ تسلط‌ بر حکومت‌، پناه‌خان‌ جانب‌ کریم‌خان‌ را گرفت‌، که‌ به‌ شکست‌ و کشته‌ شدن‌ محمدحسن‌خان‌ قاجار انجامید. پس‌ از آن‌ فتحعلی خان افشار از آذربایجان‌، به‌ قصد مطیع‌ کردن‌ پناه‌خان‌، به‌ سوی‌ قلعه شوشی‌ لشکر کشید، اما کاری‌ از پیش‌ نبرد، از این‌رو تصمیم‌ به‌مصالحه گرفت‌ و پیشنهاد کرد که‌ دخترش‌ با ابراهیم‌خلیل‌ خان‌، پسر پناه‌خان‌، ازدواج کند. وی‌ با این‌ حیله‌ ابراهیم‌خلیل‌خان‌ را به‌اسارت خود در آورد و با سرعت‌ به‌ سوی‌ ارومیه حرکت‌ کرد.
پناه‌خان‌، به‌ قصد آزاد کردن‌ پسرش‌، به‌ لشکر کریم‌خان‌ زند ــ که‌ برای‌ سرکوبی‌ فتحعلی‌خان‌ به‌ طرف‌ ارومیه‌ حرکت‌ کرده‌ بودند ــ پیوست‌. با شکست‌ فتحعلی‌خان‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌ آزاد شد. کریم‌خان‌ پناه‌خان‌ را با خود به‌ شیراز برد و پسرش‌، ابراهیم‌ خلیل‌خان‌، را به‌ حکومت‌ قره‌باغ‌ منصوب‌ کرد. پناه‌خان‌ پس‌ از مدت‌ کوتاهی‌ در شیراز درگذشت‌. پیکر وی‌ را به‌ قره‌باغ‌ فرستادند و درعمارت آغدام همان‌جا به‌ خاک‌ سپردند. 
    



ارگ شاهبولاغ(به معنای بهار شاه) قلعه ای است که درشهرمتروکه آغدام قرار دارد.
این دژ متعلق به پناهعلی خان جوانشیر(سده ۱۸ میلادی) بود.



        
         


                 شجره نامه خاندان جوانشیر






Pənah Əli Xan Cavanşir Şuşinin qurucusu və ilk hökmdarıdır. Oğlu Şuşi və Qarabağın hökmdarı olan və Ağa Məhəmməd xana itaət etməkdən imtina edən İbrahim Xəlil Xan Cavanşirdir. Sarayında bir çox alim iştirak edirdi, Şah Bolaq qalası ona məxsusdur.

II Şah Abbas Səfəvi (ö. 1057-1077) dövründə Türküstandan Qarabağa gəldi.

Nader şahın dövründə (ö. 1148-1160) əvvəlcə meyxanaçı olmuşdur.

Əvvəlcə Nader Şah tərəfindən çox bəyənildi.Pənah Xan, xidmətlərini göstərmək və göstərməklə Nader Şahın ordusunun komandiri ola bildi, lakin Nader hakimiyyətinin sonunda ətrafdakıların Çin sui-qəsdinə görə ona qəzəbləndi. .

Nader şahın öldürülməsi xəbərini eşidərək Qarabağ bölgəsində bir hökumət qurdu və Nader şahın Xorasana köçürdüyü Cavanşir tayfalarının geri qayıtması ilə gücü artdı.

Sığınacaq Adel Şah Əfşara itaət etdi və 1161-ci ildə ona ev adı verildi və Qarabağ hökumətinə təyin edildi.

İrəvan və Naxçıvan Vardabilinin tutulması

Adel şahın devrilməsindən və Şahrux Əfşarın (ö. 1110-1210) hakimiyyətə gəlməsindən sonra Gəncə, İrəvan, Naxçıvan, Vardabilə sığındı və bu ərazilərin evlərini özünə tabe etdi.
.
Sonra Bayat və Tarnavut qalalarını tikdirdi. Təxminən 1170-ci ildə Pənahabad qalasını tikdirdi. Bu qala sonradan Şuşi Qalası kimi tanındı.


Şuşa qalasının tikilməsindən bir il sonra Məhəmməd Həsən Xan Qacar ​​(Aqam Məhəmməd Xanın atası) ona hücum etdi, lakin ələ keçirməyi bacarmadı.



Kərim Xan Zənd müşayiət edir

Məhəmməd Həsən Xan Qacarla Kərim Xan Zənd arasında hökuməti idarə etmək uğrunda kəskin bir rəqabət içərisində, Kərim Xanın tərəfinə sığındı ki, bu da Məhəmməd Həsən Xan Qacarın məğlubiyyətinə və öldürülməsinə səbəb oldu. Bundan sonra Azərbaycandan olan Fəth Əli Xan Əfşar sığınacağa itaət etmək üçün Şuşa qalasına doğru yürüdü, amma bunu etmədi, buna görə güzəştə getməyə qərar verdi və qızının sığınacaq oğlu İbrahim Xəlil Xanə ilə evlənməsini təklif etdi. Bu hiylə ilə İbrahim Xəlilxanəni tutdu və sürətlə Urmiyaya doğru hərəkət etdi.

Sığınacaq, oğlunu azad etmək niyyəti ilə Fəth Əlinin fəthini yatırmaq üçün Urmiyaya köçmüş Ləşkəri-Kərimxanə Zəndinə qatıldı.



Fəth Əli Xanenin məğlubiyyəti ilə İbrahim Xəlil Xaneh sərbəst buraxıldı. Kərimxaneh özü ilə sığınacağı Şiraza apardı

Və oğlu İbrahim Xəlilxanəni Qarabağ valisi təyin etdi.

Sığınacaq ‌ Ev qısa müddət sonra Şirazda öldü. Cənazəsi Dağlıq Qarabağa göndərildi və orada Ağdam malikanəsində dəfn edildi.







آخرین جستجو ها

tumbpadeaba خبار دنیای موزیک صبح شوشتر کرایه منزل مبله روزانه درشیراز یاد، داشت ادبیات terssteltiti jenksuppwoodback ...دنیای الماسی... شرکت مهندسی شهران سازه آفاق